وقتی کریستی 25 ساله بود به بیماری آلوپسی دچار شد. آلوپسی یا آره آتا (طاسی منطقه ای) یک بیماری خودایمنی است که یکی از نشانه های آن ریزش موی سر است. این بیماری جزء آن دسته از بیماری هایی است که درمان ندارد. به گفته های کریستی گوش دهید تا بیشتر در مورد این عارضه اطلاعات کسب کنید.
پیشنهاد برنافیت: درمان ریزش موی سر
وقتی 25 سالم بود، اتفاقات عجیب و غریبی در بدن من رخ داد. موهای بالای سرم شروع به ریزش کرد و تکه ای از ابروهایم را از دست دادم. کمی برایم عجیب بود، اما بی خیالش شدم و گفتم چیزی نیست. روز بعد که از خواب بیدار شدم، احساس کردم یکی از بازوهایم اصلا هیچ مویی ندارد. یکباره به خود آمدم و فکر کردم که چنین عارضه ای اصلا طبیعی نیست.
نزد یک متخصص پوست و مو رفتم. او بر روی موهایم آزمایش کشش مو را انجام داد. به این ترتیب که دستش را لای موهایم برد تا ببیند چند مو به راحتی کنده می شود. سپس از پوست سرم تکه برداری کرد و آن را زیر میکروسکوپ مشاهده کرد. زیر میکروسکوپ، دلیل ریزش مویم مشخص شد. بله دچار آلوپسی شده بودم. نوعی ریزش مو که یک عارضه ی خودایمنی نیز محسوب می شود. این عارضه وقتی رخ می دهد که سیستم ایمنی به اشتباه به بافت های سالم حمله می کند و آنها را از بین می برد.
سه نوع آلوپسی وجود دارد. آلوپسی آره آتا که فرد درست موهای روی سر خود را از دست می دهد. آلوپسی توتالیس که فرد تمام موهای سر و صورت (ابرو و مژه) خود را از دست می دهد و اما بدترین نوع آن آلوپسی یونیورسالیس است که در آن فرد تمام موهای بدن خود (از جمله موهای بازو، پا و غیره ) را از دست می دهد. درست همان چیزی که من دچارش شده بودم.
دوست داشتم وقتی بزرگ می شوم موهایم بلند، قهوه ای و به طور شگفت انگیزی پرپشت شود. این آخرین اتفاقی بود که احساس می کردم باید رخ دهد. پس از تشخیص بیماری موهای بیشتری از دست دادم. در ابتدا، اصلا نمی خواستم آن را باور کنم. با خود می گفتم این اتفاق نباید برای من می افتاد. ساعت ها به امید اینکه موهایم دوباره رشد کنند، از آن ها مراقبت می کردم.
درمان های مختلفی از جمله تزریق استروئید به پوست سر و نوردرمانی فرا بنفش را امتحان کردم. هزینه های زیادی نیز برای این کار صرف کردم، اما هیچ اتفاقی رخ نداد و موهایم برنگشت. حتی تمام موهای سرم از جلو تا پشت را از دست دادم.
برای پوشاندن طاسی سرم مجبور به استفاده از کلاه گیس شدم و کم کم سعی کردم بیماریم را بپذیرم. به یک کار پاره وقت مشغول بودم و هرگاه همکارانم از من در مورد کلاه گیس می پرسیدند، واقعیت را به آنها می گفتم، اما این موضوع باعث می شد تا بیشتر از من دوری کنند. شاید ترسیده بودند یا نمی دانستند چه بگویند. اما من ترجیح می دادم به جای اینکه پشت سرم صحبت کنند، آن را رودرروی من بگویند تا آنها را قانع کنم. اما خوشبختانه دوستان و خانواده ام به شدت حمایتم می کردند و هرگاه احساس حقارت می کردم به آنها پناه می بردم.
در طول سه ماه، همه ی موهای بدنم را از دست دادم و به مدت 8 سال هیچ مویی بر روی بدنم نداشتم. اما درست چند سال بعد احساس کردم مژه ها و موهای پایم در حال رشد کردن هستند. در این مدت تکه ای از موهایم سر جایش باز می گشت، می ریخت و دوباره رشد می کرد. برخی از بیماران آلوپسی ممکن است موهایشان دوباره کاملا رشد کند و برخی دیگر ممکن است اصلا رشد نکند، اما پزشکان دلیل چنین موضوعی را نمی دانند. این موضوع در مورد من چنان پیشرفته بود که احساس می کردم موهایم هیچگاه رشد نخواهند کرد.
دلیل اصلی ابتلا به آلوپسی را نمی دانم. متاسفانه دچار یک استعداد ژنتیکی برای ابتلا به اختلالات خود ایمنی بودم، چرا که دچار بیماری کرون هم بودم (یک اختلال خودایمنی که بر روی سیستم گوارشی تاثیر می گذارد).
در آن زمان در سن ازدواج بودم و مدام تصور می کردم با این بیماری هیچ مردی حاضر به ازدواج با من نخواهد بود. در مورد ظاهر خود دچار وسواس شده بودم. چون نمی توانستم جلوی ریزش موهایم را بگیرم سعی کردم به ظاهرم بیشتر برسم. اضطراب من تبدیل به یک اختلال غذا خوردن شد. به شدت ورزش می کردم و رژیم می گرفتم تا آنجا که دیگر همه چیز برایم مخرب شده بود. 8 سال جنجال غذایی داشتم که منجر به شکست در اولین ازدواجم شد.
به کلاس های مشاوره رفتم و در گروه های حمایتی یاهو شرکت کردم. در کنفرانس های مربوط به بیماران آلوپسی نیز شرکت کردم و در آنجا با افرادی که با مشکلی مشابه من دست و پنجه نرم می کردند آشنا شدم. بسیار شگفت انگیز بود. دیدن آن همه طاس در یک جا به من قدرت می داد و در آنجا بود که فهمیدم تنها نیستم. در نهایت با یک رژیم غذایی سالم با اختلالات غذایی خود مقابله کردم و توانستم یک کلاه گیس خوب هم برای خودم تهیه کنم. این کلاه گیس 500 دلار (18259000 ریال) می ارزد و از موی انسان ساخته شده است. آن را می توانم به هر شکلی که دوست دارم در بیاورم، صاف کنم، فر کنم، یا جمع کنم. ابروهای خود را نیز تاتو کرده ام. حتی یک مرد خوب برای زندگی خود پیدا کردم. او مرا بسیار دوست دارد و بیماری من اصلا برای او مهم نیست.
در حال حاضر 39 ساله هستم و اعتماد به نفسم بیشتر شده است. حتی برای رفتن به باشگاه کلاه گیس خود را در می آورم، چرا که باعث می شود خیلی زیاد عرق کنم. هر کس مرا در باشگاه می بیند تصور می کند دچار سرطان هستم. اما دوست دارم به همه ی آنها بگویم من بیمار نیستم. در حال حاضر دیگر برایم مهم نیست که پیش همه، با سر بدون مو ظاهر شوم.
عالی بوووووووووووود.
به امید شفای هممون
الهی امین