من فاطمه حسن پور هستم. 26 ساله و ساکن قلعه گنج کرمان هستم. من متاهل هستم و یک دختر دارم. وزن اولیه من 82.5 کیلوگرم بود و الان بعد از یک سال و چهار ماه با رژیم برنافیت به 50 کیلوگرم رسیدهام. من قبل از ازدواجم اصلا اضافه وزن نداشتم. بدنم کاملاً متناسب بود و لاغر بودم. خیلی زود بعد از ازدواج باردار شدم و از آن زمان شروع به افزایش وزن کردم.
تحرک اصلا نداشتم و همیشه هم تنقلات میخوردم. من از پرخوری چاق نشدم به دلیل عادات بد غذایی داشتم دچار چاقی و اضافه وزن میشدم. وقتی همسرم سر کار رفت من اصلا صبحانه نخوردم. ساعتها گرسنگی میکشیدم و مینشستم سر میز ناهار! این عادتهای بد غذایی من رو بیشتر چاق کرد.
اعتماد به نفس نداشتم، به هیچ عنوان نمیخواستم از خودم عکس بگیرم. از عکس گرفتن همیشه فرار میکردم. لباسهایی که میخواستم بپوشم همه رنگهای تیره بود تا لاغر به نظر بیایم، رابطه خودم رو با اقوام و دوستانم سعی کردم قطع کنم، چون هر جا میرفتم میگفتن: اوه چقدر چاق شدی، لاغر شو دیگه. خیلی این موضوع داشت اذیتم میکرد.
دوستای قدیمیم وقتی منو دیدن، اصلا منو نشناختن، آخه چون خیلی چاق بودم. اما الان بعد از یک سال و نیم خیالم راحت شد. من الان میتونم همون لباسی رو بپوشم که همیشه دوست داشتم. قبل از رژیم هیچ قرص لاغری نمیخوردم چون میدونستم عوارضهای زیادی داره.
اما برای لاغری رفتم سراغ چای که البته تاثیری نداشت و حتی یک گرم هم کم نکردم! شروع کردم به ورزش کردن و به پیشنهاد یکی از دوستام شروع کردم به باشگاه رفتن و با هم ورزش کردیم. خیلی ورزش کردم اما بدون رژیم غیرممکن بود. حدود شش ماه بود که باشگاه میرفتم، اما وزنم اصلا کم نشد.
خیلی از این وضعیتی که داشتم ناراحت بودم، با خودم گفتم تو این کشور بزرگ با این همه پیشرفت، دکتری پیدا نمیشه که مشکل منو حل کنه؟ خلاصه داستان، من شروع شد که تو اینترنت بشینم دنبال یه دکتر خوب بگردم. تا این که با تصویر و مصاحبه یکی از رکوردداران مواجه شدم و با رژیم لاغری برنافیت آشنا شدم. من واقعا از مصاحبه آنها لذت بردم. خیلی صادقانه بود، یه جورایی حرفهای دلم بود و درست مثل تجربیاتی بود که داشتم.
وقتی خلاصه مصاحبه اون رو خوندم، خیلی انگیزه داشتم که رژیم بگیرم، اما همسرم فکر میکرد این چیزها احمقانه و غیرممکنه و وقتی ورزش و نوشیدن چای جواب نمیده، این چیزها هم جواب نمیده. تا این که یکی از آشناهای همسرم رو دیدم که در حال کاهش وزن بود.
رژیم غذایی خیلی سختی داشت. مثلا برای پنیر فقط باید از پنیر فتا استفاده کرد، خلاصه خیلی سخت و محدود بود. همسرم اول گفت بیا این رژیم رو بگیر. گفتم نه!” من خودم تحقیق کردهام و میخواهم رژیم برنافیت رو شروع کنم. راستش حرفهای برنافیت واقعاً منو جذب خودش کرد.