من مهدی خاکساری 39 سالمه و ساکن رودان هستم. من کارمندم و شغلم اداری محسوب میشه. قدم 178و وزن اولیهام 120 بود و با رژیم برنافیت نزدیک به 20 کیلوگرم وزن کم کردم و به وزن 101 کیلوگرم رسیدم. البته وزن سالم و ایده آل من 85 کیلوعه که با رژیم برنافیت بهش میرسم.
من به صورت حرفهای مشغول ورزش کردن هستم. هم ورزش رزمی انجام دادم و هم پاورلیفتینگ. ورزشهای رزمی من قدرتی و سنگین بودم اما بدنم اصلا چربی نداشت. من به طور حرفهای در ورزش فعالیت میکردم و مقامهای مختلفی را در منطقه خود کسب کرده بودم.
اما بعد از مدتی ورزش رو کنار گذاشتم و به اصطلاح انگار از ورزش زده شده بودم. خلاصه میخواستم یه مدت استراحت کنم ولی اون وقفه چند سال طول کشید! وقتی داشتم ورزش میکردم وزنم نود کیلو بود با بدنی عضلانی! وقتی ورزش رو قطع کردم، همان رژیم غذایی قبلی رو ادامه دادم، اما مشکل این بود که دیگه ورزش نمیکردم، به خاطر همین روز به روز وزنم بیشتر و بیشتر شد.
ماهیچههام آب شدن و چربی جای اونها رو گرفت. این افزایش وزن سرآغاز مشکلات من بود. تو 36 سالگی متوجه شدم فشار خون دارم و روزی دو قرص فشار خون باید مصرف میکردم. مشکل معده داشتم اما با افزایش وزنم این مشکل بدتر شد و قرصهای مختلف معده مصرف میکردم.
من دچار آرتروز در زانو شدم، پاهام رگ به رگ شد، کمردرد و پا درد هم تازه بهشون اضافه شد. کمردردم به حدی بود که یهو تو خیابان کمرم میگرفت و تمام بدنم قفل میشد و زمین میخوردم.
وقتی هنرهای رزمی انجام میدادم، میتونستم سه دسته بیل را با زانو بشکونم. فکر میکردم مفاصلم هنوز هممون قدرت قبلی رو داره، اما بدنم حسابی ضعیف شده بود. مشکل بزرگ دیگهام خریدن لباس بود. هیچ وقت نمیتونستم لباسی رو که خیلی دوسش دارم رو بخرم، آخه اندازهام نمیشد.
همیشه به من میگفتن این رو برای شما داریم. منم که چارهای نداشتم و مجبور میشدم لباسی بخرم که نمیخواستمش. اطرافیانم خیلی نگران اضافه وزن من بودن، به خصوص پدرم خیلی نگران این مشکل بود. یک روز دوستم به من گفت چرا وزن کم نمیکنی؟ گفتم هنوز وقتش نرسیده!
دوستم بهم گفت زمانش وقتیه که تو بیمارستان با یک قاشق چایخوری بهت آب بدن؟! این حرف دوستم منو تکون داد و خیلی منو برد تو فکر. کم کم راههای مختلفی رو برای کاهش وزن امتحان کردم. من انواع داروهای گیاهی و شیمیایی و دمنوشهای گیاهی رو امتحان کردم.
حتی به جراحی اسلیو معده هم فکر کردم و میدونم که یه عمل بسیار سختی هست و من خوشحالم که این کار رو با بدنم انجام ندادم. عوارض خیلی شدیدی داره. یه روز به طور اتفاقی با یکی از پستهای برنافیت برخورد کردم.
یه ویدئو در مورد خوش فرم شدن اندام بود. راستش من اولش باور نکردم. اما وقتی نتایج رژیم برنافیت رو دیدم تعجب کردم، اما باز هم باورم نمیشد که به کسی اعتماد کنم و بپذیرم.
اما گفتم یه بار امتحان کنم همین شد که به رژیم برنافیت پیوستم. با این که حتی رژیم رو هم خریده بودم ولی هنوز امید زیادی نداشتم و خوشبین به لاغری نبودم. خلاصه، رژیم رو شروع کردم، اما شب اول رژیم نتونستم به برنامه غذایی خودم پایبند باشم.
به محض این که احساس ضعف کردم از جام بلند شدم و رفتم غذا خوردم. اما برای اولین بار تو زندگیم احساس گناه کردم و به خودم گفتم مهدی این برنامه آخرین و بهترین راه هست.
روز بعد دوباره رژیمم رو شروع کردم. بعد از چهار پنج روز رژیم، احساس سبکی کردم. زمانی که ورزش میکردم کاهش وزن رو داشتم کم کم تجربه میکردم. بعد از چند روز که روی ترازو رفتم دیدم وزنم کمتر شده.